روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را

بی وفایی، بی وقایی، دلِ ممممممَن از عارضه داغون شده (در حال نشان دادن دل)

نع. نشد.دنیای دیجیتال هم نشد رفیق. نه کسی میپرسه :هستی؟ نه میپرسه :زنده ای؟ مرده ای؟ چرا آپ نمیکنی؟ چرا فقط پستهای دوخطی میذاری.....

از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان : این شکم ما باد کرده بود شبیه به یک نیمکره. یا بیضیگون. کلی بالا و پایین و دارو دوا ومخصص شقیقه و متخصص ..ن، و نفس تنگی و   نمونه برداری و آزمایشگاه پاتالوژی و اندازه نبودن هیچکدام از شلوارهایم، فهمیدیم که این قضیه، نه عفونت بوده، نه باکتری بوده، نه ویروس بوده...بلکه عوارض یکی از داروهایی که گاهی برای گردن درد میخورم بوده....خو لامصبا اینو چرا نمیگین؟ چرا عوضش نمیکنین؟ بعد از مدتها رنج و عذاب (بیشترش بخاطر اندازه نبودن شلوارهایم بود) کم کم رو به بهبودی طی طریق نمودندی. البته...بیهوده می نویسم. اما می نویسم تا یادم بماند تنبان اگه کمی کشاد بُوَد، اشکالی ندارد، روز تنگ پوشش مناسبی برای ورود به انظار عمومی می شوندی.

فلذا، ای کسانی که ایمان آورده اید، دل به وبلاگ نبندیددندی که او را وفا نباشد.

به قول بدرالدین هلالی استر آبادی، ترک یار کردی و من همچنان یارم تورا، دشمن جانی و از جان دوست میدارم تورا، گر به صد خارِ جفا آزرده سازی خاطرم، خاطر نازک به برگِ گُل نیازارم تورا...الی انتها.

بله. اینگونه بود که اینگونه گشتیم ما.

نظرات 4 + ارسال نظر
Rima سه‌شنبه 1 تیر 1395 ساعت 19:32 http://dailytalk.blog.ir

خب ما هم نبودیم برادر من وگرنه میومدیم حال و احوال میکردیم
حالا که اومدیم بگید ببینیم بهترین انشالله ؟
دیگه منتظر پست خاطرات خنده دار دانشجوها باشیم ؟

سلام، متاسفانه هنوز درگیر هستم
واقعا دوست دارید پیغام و پسغام های دانشجوها رو بنویسم؟

یاسمین یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 20:22

سلام.اینجوری نگو.موقع امتحانا به وبت سر میزدم ولی کامنت نمیذاشتم که چرا پستهای دوخطی میذاری؟؟((((:

الان خوبی؟دارو میخوری؟

مرسی از شما که همیشه سر می زنی. بله دارو می خورم اما روند بهبودیش خیلی کُنده
ضمنا ببخشید که این کامنتت رو دیر دیدم

فرناز شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 21:02

با سلام به شما ،خدا رو شکر که در نهایت متوجه شدید چیز خاصی نبوده هرچند بدون تردید دکتر و ...خیلی آدم رو اذیت میکنه...پست هایی که مینویسید گاهی خیلی جدی و فلسفی هست که بدون تردید حق شماست که طوری که دوست دارید بنویسید من همیشه به وبلاگ شما سر میزنم ولی گاهی اظهار نظرم رو سطحی میدونم پس سکوت میکنم

ممنمونم از شما فرناز جان، همین که میایید و اینجا را میخواندید برای من مایه ی خرسندیه.
ضمنا شما هرگونه که بنویسید، برای من خاندنی و قابل احترامه. ببخشید که گاهی چنان می نویسم که درکش اندکی دشوار می گردد.

هوپ... شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 16:34 http://be-brave.blog.ir

شکمت آب آورده بود ؟ :| خوب شدی الان ؟ شلوارها اندازه شدن به حمدالله ؟:)))

نه، هوا آورده بود. بازم نه...:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد