روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را

فروغ

اگه فروغ تصادف نمیکرد....تا الان زنده بود؟ یعنی کلی فرصت داشت تا بنویسه و بنویسه...؟

یعنی ما این شانسو داشتیم که در عهد ایشان و همزمان با او زندگی کنیم؟

چرا اینقدر امروز یاد فروغ میفتم؟؟؟

دلم برای باغچه می سوزد

....

من مثل دانش آموزی

که درس هندسه اش را

دیوانه وار دوست دارد

تنها هستم....

فروغ فرخزاد

نظرات 4 + ارسال نظر
یاسمین چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 11:39

چه جالب...من همیشه میگم کاش هنوز زنده بود میشد یکبار از نزدیک باهاش همکلام شم.یعنی تو واقعیت هم فروغ به اندازه شعر بااحساس و لطیف بوده؟شعر خود زندگیش بوده یا بخشیش؟

تمام احساسات زنانه فراموش شده ام با خوندن شعری از فروغ زنده میشه

نگذارید احساسات زنانه تون فراموش بشوند.....همش شعر فروغ بخونین

ترانه سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 13:22 http://khayati2.blogsky.com/

من هیچ وقت متوجه نشدم بلاخره ابرام گلستان شخصیت منفی بوده یا مثبت.
به فروغ عشق می ورزیده
یا فروغ رو آزار میداده.

والا رابطه ای آزاد داشتند و به یکدیگر علاقه مند بودند و اتفاقا شدیدا به هم احترام می گذاشتند.
این آدمهای اطراف بودند که مسایل را آزاردهنده می کردند...(این جمله رو به نقل از پسر ابراهیم گلستان گفتم)

ترانه سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 10:55 http://khayati2.blogsky.com/

کسی به فکر گلها نیست
کسی به فکرماهیها نیست
کسی نمیخواهد
باور کند که باغچه دارد میمیرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی می شود
و حس باغچه انگار
چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده ست.
.
.
.
.

ممنون ترانه جان

ترانه سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 10:54 http://khayati2.blogsky.com/

فکر کنم اگه هم زمان با ما میشد شعراش از اینیم که بود غمگین تر و تلخ تر میشد.
دگرم آرزوی عشقی نیست
بی دلان را چه آرزو باشد
دل اگر بود باز می نالید
که هنوزم نظر به او باشد

با این اوضاعی که مملکت ما داره احتمالا توی کشور نمیموند. میرفت پیش ابراهیم گلستان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد