روزگار نو
گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
روزگار نو
گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله راپیوندها
- طعم تلخ خواب با دود سیگار
- فتح باغ
- وبلاگی روتین
- پرنیان - دل آرام
- ماهی سیاه کوچولو
- ذهن نوشت های خانم و آقای اردیبهشتی
- و زندگی قشنگ و زیباست
- باغ مخفی
- مهربانی شما چه رنگی است؟
- آهویی که می نویسد
- کوچ
- حرف های شاید بی پرده ی آزیتا
- بی واژه های قلم یک خزنده
- تا سن پطرزبورگ
- مگلاگ
- خرمالوی سیاه
- کتابهایی که می خوانیم
- باید دوید تا ته بودن
- قوی باش رفیق
- مردی در آفتاب
- حرکات سینوسی ذهن یک زن
- قلم بافی های یک نیکولای آبی
- ساده جان
جدیدترین یادداشتها
همهنویسندگان
- برنا 224
بایگانی
- آبان 1401 2
- آبان 1400 1
- مهر 1400 1
- دی 1398 1
- آذر 1398 3
- شهریور 1398 1
- مرداد 1398 5
- تیر 1398 1
- خرداد 1398 2
- فروردین 1398 1
- اسفند 1397 2
- دی 1397 1
- آذر 1397 1
- آبان 1397 2
- مهر 1397 3
- شهریور 1397 2
- مرداد 1397 5
- تیر 1397 1
- خرداد 1397 1
- اردیبهشت 1397 3
- فروردین 1397 1
- اسفند 1396 2
- بهمن 1396 3
- دی 1396 3
- آبان 1396 3
- مهر 1396 2
- شهریور 1396 3
- مرداد 1396 3
- تیر 1396 3
- خرداد 1396 2
- اردیبهشت 1396 2
- فروردین 1396 3
- اسفند 1395 6
- بهمن 1395 2
- دی 1395 6
- آذر 1395 9
- آبان 1395 6
- مهر 1395 6
- شهریور 1395 10
- مرداد 1395 1
- تیر 1395 8
- خرداد 1395 3
- اردیبهشت 1395 2
- فروردین 1395 5
- اسفند 1394 5
- بهمن 1394 3
- دی 1394 7
- آذر 1394 7
- آبان 1394 6
- مهر 1394 3
- شهریور 1394 4
- مرداد 1394 9
- تیر 1394 7
- خرداد 1394 40
جستجو
آمار : 53979 بازدید
Powered by Blogsky
برنا
یکشنبه 16 آبان 1395 ساعت 10:53
مسئله همینه دیگه پژمان.........نمی تونم پیش فرضش رو عوض کنم......
میتونی
این قدرت آفرینش در ذهن هم خودش یه نعمته
بله
آفریننده بودن، بعد از خالق یکتا، از توانمندی های ما انسانهاست که معمولا نادیده میگیریمش.
سلام
من عاشق این شعر قیصر هستم...
نوشته ی قبلیتون هم خیلی دلچسب بود!
سلام
خیلی ممنون از محبتتون
نوشته قبلی از خودم بود.
چندتایی دارم ولی رو این خیلی جدیتر کار کردم.هیچوقت قصد چاپ نداشتم.تازگی تصمیمش رو گرفتم.
مساله چاپ و فروش منظورت اینه جوری باشه ارزش سرمایه گذاری داشته باشه؟
آره رمانای جدید خیلی بد شدن.همش پسر با موقعیت اجتماعی عالی و زیبایی خارق العاده کنار یه دختر شیطون که بعد کلی کل کل به هم میرسن.و داستان پر از صحنه های جنسی کوته بینانه. نه مثل شعرای ایرج میرزا..صادق هدایت اگه اینا رو میخوند دوباره خودکشی میکرد.
یکی از انتشاراتیایی که بهش زنگ زدم بنده خدا تاکید کرد اگه رمانت این مدلیه اصلا نیار.روزی پنجاه تا از اینا برگشت میزنیم.اما خب اکثر انتشاراتها اینا رو چاپ میکنن چون سود فراوون واسشون داره.
آره حتما سوالامو میگم اگه زحمتی نیس ازشون بپرسی.
نه منظورم اینه که فرض کن کتاب چاپ بشه، باید به فکر توزیع کتاب در کتاب فروشی ها هم باشی. توزیع کتاب ظاهرا یک جور مافیاست...(به ایران خوش آمدید)
راجع به موضوع رمان هم باید بگم هر چیز که تابو بشه خواهان پیدا میکنه...علاوه بر اون، مشکلات فرهنگی هم به این قضیه دامن میزنه...
مساله اینه رمانهایی که این چندساله رو بورسه خیلی بی هنر و سطحی نوشته شدن.یعنی نه نگارش درست داره،نه جمله بندی حسابی،نه ارزش محتوایی و فنی.فقط رو حساب سکسی بودن فروش بالا دارن.
من خیلی افسوس میخورم.سطح سلیقه مردممون تو همه چی افول کرده
عجب.....نمیدونستم...
بله عکسشو گذاشته بودم تو اینستام.جدی؟کدوم انتشاراتن؟اگه رمان هم چاپ میکنن شماره انتشاراتشونو بهم بدید ممنون میشم.
فکرکنم اگه بعضی جاهاشو ویرایش کنم و ایشالا بره واسه چاپ یه سال بشه حدودا. دعا کن بشه من همه رمانهامو میدم بهت.
رمان چاپ نمی کنند (البته فعلا)...شایدم بکنن!(باید بپرسم) بیشتر توی کار کتب دانشگاهی هستند. اما اگه سوالی داشته باشی میتونی بپرسی. شماره هم میتونم بهت بدم.
رمان انتشارش کمی فرق داره، ضمنا انتشارات یک طرف، پخش و فروش یک مساله بزرگ و جدیه. به این قسمت باید خیلی توجه کنی.
مگه چندتا رمان داری؟
میخوام برم دنبال چاپ رمانم پژمان.دعا کن بشه.
به به چه خوب، نمیدونستم رمان نوشتی
شدنش که میشه، چرا نشه. اگه قول بدی یکیشو با امضای خودت بهم بدی برات دعا میکنم.
ضمنا یکی از دوستانم انتشارات داره، اگه سوالی داشتی میتونم ازش بپرسم