عشق فقط یک واژه نیست که همینطور تصادفی ادا بشه
توی یک لحظه و بدون فکر
عشق از اون دسته پدیده هاست که بی گفتن کلمه ای احساس میشه
اون موقعی که لبخند میزنی و گونه هات از شرم سرخ میشه
عشق
گاهی اصلا سراغت نمیاد چون اگه صداش نزنی از کنارت رد میشه
گاهی وقتی پی عشق میگردی خیلی دیر پیداش میکنی
چون پیشتر یکی دیگه صاحبش شده بوده
عشق هیچ مرز و فاصله ای نمی شناسه
عشق...مکان و زمان براش بی مفهومه
اون میاد و بعد گم میشه میون آدمها و ساکت توی ترانه هاشون جا خوش میکنه
میون یه تبسم تو دل یه مرثیه
عشق یعنی بخشودن همه چیز بی هیچ سرزنشی
یعنی فراموش کردن و برگشتن به نقطه شروع
یعنی لب بستن و قدم زدن توی سکوت
یعنی بخشیدن بی هیچ چشمداشتی....
پی نوشت: با صدای خولیو بخونیدش، ترجمه یکی از ترانه هاشه.
تفسیر خوبی از عشق بود
اما ای کاش طرف مقابل هم درک کنه
و الا فقط سرخوردگی میمونه بعد همه ی این بخشیدن ها
هرچند
من معتقدم به اینکه کینه ای که بمونه
باعث میشه دللسنگین و بعد هم دلسنگ بشی...
ترجمه یکی از ترانه های خولیو بودش، (به اسم آمور)
اگه تونستی گوش بده بهش، قشنگه.
تفسیر من نبود.
ما هم بله.
FCB
آفرین به شما
شام مهمون من
عشق خیلی بیصدا میاد...خیلی بیخبر...
ال کلاسیکو رو دیدی؟بردیم
بله.....
شمام بله؟؟؟
FCB??