روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را

این نیز می گذرد

در طول سالهای زندگی ام، وقایع نیک و بد بسیاری بر من گذشته است. شرایطی که گاهی چنان مینمودند که سختی آنها را هیچ پایانی نیست...و شرایطی که چندان نیک بودند که گویی در بهشت دائمی باقی خواهم ماند...

اما حقیقت چیز دیگریست. برای زمان مفهومی به نام ایستایی معنا ندارد. (البته در این جهان سه بعدی قابل درک برای انسان عامی).

بدین معنا که خیلی از شرایط و احوالات انسانها با گذر زمان تغییر میکند. البته قبول دارم که بسته به عملکرد و رفتاری که هر کس در زندگی دارد، خصیصه هایی هستند که همواره ثابت می مانند یا لااقل طول عمر بیشتری دارند.

هر کس در زندگی، خصوصا در شرایطی که مردم ما در آن به سر میبرد، حتما دچار دشوارییهایی می شود که یا ناشی از جبر روزگار است و یا لازم است فرد آنها را به دوش کشد تا بهای ناآگاهی خود در آن مورد را پرداخته باشد. و البته بسیار محتمل است که دچار راحتی ها و خوشیهایی هم باشد که آنها نیز دلایل خاص خود را دارند.

هدف از جملات بالا، بیان این نکته است که اولا ما در بیشتر موارد تاثیر رفتارها و عملکرد خودمان را در زندگی می بینیم (پس هرچه نیک خواه باشیم در مورد ما نیز نیک خواسته خواهد شد) و دوما شرایط سختی که دچار می شویم پایدار نمی مانند و در برترین شرایط، به تدریج از سختی و دشواری آنها کاسته خواهد شد هرچند که ممکن است برخی از آنها هیچگاه از بین نروند. چیزی که مهم است درسهاییست که باید از همه ی آن وقایع بگیریم و تجربه ایست که باید توجه داشته باشیم که چه بهای سنگینی برایش پرداخته ایم. و بکار بستن آن در زندگی اکنون و آینده...

درصورتیکه برای انتخاب یک گزینه زمان کافی در اختیار داشته باشیم، تعجیل در آن بی خردیست. در صورتیکه شرایط سختی بر ما واقع شد، ابدی پنداشتن آن، غیر معقول است. برای تصمیم گیریهایمان، معمولا یا از بال اندیشه و خرد بهره می بریم و یا از بال احساس، درحالیکه باید از هر دوبال به میزان کافی و در موقعیت مناسب بهره ببریم تا توازن و تعادل پرواز ما دچار اختلال نشود.

بی مقدمه موضوعی را نوشتم که شاید چرایی نگارش آن برای خیلی ها مورد سوال باشد. برای من اتفاقهایی افتاده است که میبایست می افتاد. و اتفاقهایی در حال افتادن است که میباید. حتما برای شما نیز اینگونه است. لذا در تصمیم گیریهای خود، بر دو بال اندیشه و احساس سوار شوید و هنگام خشم و عصبانیت و نفرت (که امیدوارم هیچگاه دچارشان نشوید) از منصب تصمیم گیری پیاده شوید و آنرا قدری به تاخیر بیندازید. مطمین باشید پشیمانی کمتر به سراغتان خواهد آمد. زیرا برخی از تصمیمات مانند راه یک طرفه است که اگر رفتی، دیگر برگشتی نخواهی داشت.

شاد باشید

نظرات 3 + ارسال نظر
هادی (قالب حرفه ای وبلاگ) دوشنبه 11 خرداد 1394 ساعت 12:37 http://theme.sitesetup.ir

فقط معتقدم به اینکه: باید امیدوار بود. در هر شرایطی. یادداشت خیلی خوبی بود. قلمتون مانا.

خیلی ممنون آقا هادی

آنا دوشنبه 11 خرداد 1394 ساعت 12:02 http://aamiin.blogsky.com/

بعضی وقت ها هم وقت کافی نداریم اما به اشتباه فکر می کنیم داریم. اون وقته که اون گزینه را از دست می دیم.

ممنون از حضورتون
بله همینطوره

پارمیس دوشنبه 11 خرداد 1394 ساعت 09:51 http://parmisp.blogsky.com/

اولین کامنت من در بلاگ اسکای
ممنون پارمیس جان
چطوری اینجا رو پیدا کردی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد