روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را

دیروز امروز فردا

اسفند ماه که میشه خیلی غصم میگیره، نمیدونم چرا. یعنی میدونم چرا...اما نمیدونم چرا.

وقتی قرار نیست کسی باشه که بفهمه...بهتره ازش بگذریم...

خب.....

امروز دو جلسه دو ساعته (از 8 تا 10 و از 10 تا 12) داشتم که به میمنت قطع شدن سروری که کار ما در آن جلسه ها را راه می انداخت، کنسل شد. گفتیم حالا که چند ساعتی وقت از آسمون افتاد تو دامنمون بیایم و کمی گپ و گفت (گفتمان) بنماییم.

یادمه چند وقت پیش کتابی با عنوان استادان بسیار زندگی های بسیار از دکتر برایان ال. وایس میخوندم، کتاب جالبی بود که راجع به زندگی های قبلی بیماری که برای معالجه بیماریش به دکتر برایان مراجعه میکرد نوشته شده بود. کنجکاو شدم که بدونم در زندگی قبلیم چکاره بودم ...بعد از آشنا شدن با افراد و مقاله هایی خاص، سایتی به من معرفی شد (متاسفانه آدرس آن را گم کرده ام) که توانستم زندگی قبلیم را از آن استخراج کنم. کاری به درستی یا نادرستی تناسخ ندارم اما برام خیلی جالب بود که من در زندگی قبلی یک فیلسوف بودم. فیلسوفی که عمر طولانی هم داشته و در کشوری خیلی دور تر از اینجا زندگی میکرد(م).

القصه، (فارسیش میشه الداستان؟!) به این فکر افتادم که در زندگی بعدی چکاره باشم و کجا باشم....بعد دیدم که این موضوع خیلی مهمیه، گفتم با شما هم مشورت کنم...سوییس به نظرتون خوبه؟ دانمارک چطور؟ یو اس ... هم خوبه ها...به شرطی که مایه دار هم باشی... نظر شما چیه؟

مطالب بالا جنبه طنز و فان داشت، اما بد نیست بخشهایی از این کتاب رو براتون اینجا بذارم. حرفهایی که از جانب استادان نقل شده برای من خیلی جالب و قابل تامل بود. بخشهایی از این حرفها رو با هم بخونیم:

 

- من می دانم که برای هر چیز دلیلی وجود دارد. شاید در لحظه وقوع یک رویداد روشن بینی و بصیرت درک علت را نداشته باشیم، اما به یاری گذشت زمان و بردباری برما روشن خواهد شد.(ص ۹)

-انسان همواره در طول تاریخ در مواجهه با تغییر و یا پذیرش نظریات جدید، از خود مقاومت نشان داده است. مجموعه معارف و فرهنگ تاریخی اقوام، مملو از این نمونه هاست. هنگامی که گالیله قمرهای مشتری را کشف کرد، منجمین آن زمان نظرش را نپذیرفتند و حتی از نگاه کردن به این اقمار خودداری کردند، چرا که وجود چنین اقماری با عقاید از پیش پذیرفته شده آنها مغایرت داشت.
این گونه است برخورد روانپزشکان و سایر درمانگرانی که از آزمایش و ارزیابی شواهد قابل ملاحظه ای که از حیات پس از مرگ و خاطرات مربوط به زندگی های گذشته آمده، امتناع می کنند. آنها چشمشان را محکم بسته نگاه می دارند. (ص ۱۱ و ۱۲)

- استادان روحی: وظیفه ما یاد گرفتن است. وظیفه ما این است که از طریق دانش خدا گونه شویم. ما خیلی کم می دانیم. تو این جا هستی که معلم من باشی. خیلی چیزها هست که باید یاد بگیرم. با دانش می توانیم به خدا برسیم و آن گاه بیاساییم. بعد بر می گردیم که به دیگران بیاموزیم و کمک کنیم. (ص ۴۴)

استادان روحی: هر چیز به وقتش خواهد آمد.زندگی را نمی شود تعجیل کرد. زندگی طبق برنامه هایی که بسیاری از مردم دل شان می خواهد پیش نمی رود. ما باید هر آن چه را که در وقتش به ما  می دهند بپذیریم و بیشتر نخواهیم. اما زندگی ابدی است. و ما هرگز نمی میریم. ما در واقع هرگز متولد نشده ایم. ما فقط از مراحل مختلف می گذریم. پایانی نیست. انسان ها ابعاد بسیار دارند. اما زمان، آن زمانی که ما فرض می کنیم نیست، زمان در درس هایی است که یاد می گیریم. (ص ۱۱۴ و ۱۱۵)

-اما اگر مردم می فهمیدند که زندگی ابدی است، که ما هرگز نمی میریم، ما در واقع متولد نشده ایم، آن گاه این ترس از مرگ زایل می شد. اگر می دانستند که به دفعات زندگی کرده اند و به دفعات زندگی خواهند کرد، چه اطمینانی می یافتند! اگر می دانستند که ارواحی در اطراف شان وجود دارد که به آنها کمک خواهند کرد، و پس از مرگ به این ارواح خواهند پیوست، (از جمله ارواح رفتگان محبوب شان)، چه آسایشی می یافتند! اگر می دانستند که «فرشته نگهبان» وجود دارد، چه قدر احساس امنیت بیشتری می کردند! اگر می دانستند که عمل خشونت و ظلم در قبال دیگران هم ثبت می شود و در زندگی دیگری ناچار خواهند شد تاوانش را بپردازند، چه قدر از میزان خشم و تمایل به انتقامجویی کاسته می شد! باید دانست تنها با دانش می شود به خدا رسید. تملک مادیات و قدرت چه ثمری خواهد داشت، در حالی که با مرگ فرد آن ها هم تمام می شوند و برای رسیدن به خدا به درد نمی خورند، حرص و طمع و تشنه قدرت بودن، به هر حال هیچ ارزشی ندارد. (ص ۱۲۶ و ۱۲۷)

- دکتر وایس: «چرا بر می گردیم که یاد بگیریم؟ چرا در قالب روح نمی توانیم یاد بگیریم؟»
استادان روحی: آموختنی ها در سطوح مختلفی وجود دارند و بعضی از آن ها را باید در جسم یاد بگیریم. ما باید درد را احساس کنیم. وقتی روح هستیم هیچ دردی احساس نمی کنیم. این زمان تمدید قواست. روح مان جان تازه ای می گیرد.  (ص ۱۲۸)

-استادان روحی: مردم را نمی شود عجولانه داوری کرد. باید با دیگران منصف باشیم. با قضاوت عجولانه بسیاری زندگی ها را خراب می کنیم. (ص ۱۴۳)

استادان روحی: در مجموع هفت مرحله وجود دارد. هفت مرحله. هر کدام چندین سطح دارد. یکی از مراحل، مرحله به یاد آوردن است. در آن مرحله شما مجازید افکارتان را به خاطر بیاورید. مجازید آخرین زندگی ای را که گذرانده اید، ببینید. آن ها که در سطوح بالاتری قرار دارند، اجازه دارند تاریخ را هم ببینند. آنها می توانند برگردند و با آموزش تاریخ، به ما یاد بدهند. اما ما که در سطوح پایین تری هستیم، فقط اجازه داریم آخرین ... زندگی خود را ببینیم.

شما دیونی دارید که باید پرداخت شود. اگر این دیون را نپردازید با خود به زندگی دیگری خواهید برد ... تا فرصت داشته باشید به آن بپردازید. با ادای دیون تان، پیشرفت می کنید. بعضی از ارواح سریع تر از دیگران پیشرفت می کنند. وقتی در قالب مادی هستید و دارید به یک بدهی می پردازید، همه عمر فرصت دارید ... اگر چیزی توانایی شما را ... برای پرداخت آن بدهی سد کند، باید به مرحله به خاطر آوردن برگردید، و در آن جا باید صبر کنید، تا روحی که به او مدیون هستید، به دیدن شما بیاید. و وقتی هر دوی شما بتوانید به قالب مادی برگردید، آن وقت اجازه خواهید یافت، برگردید. اما خودتان تصمیم می گیرید کی برگردید. خودتان تصمیم می گیرید برای پرداخت آن دین چه باید بکنید. زندگی های دیگرتان به خاطرتان نمی آید ... فقط آخرین زندگی به یادتان می آید. فقط ارواح سطوح بالاتر، آن ها که بصیرت دارند مجازند تاریخ و رویدادهای گذشته را به خاطر آورند ... تا به ما کمک کنند، به ما یاد بدهند چه بکنیم.

هفت مرحله وجود دارد ... هفت مرحله که پیش از بازگشت باید از آنها بگذرید. یکی از آن ها مرحله انتقال است. در آن جا منتظر می مانید. در آن مرحله تعیین می شود که برای زندگی بعد چه چیز را با خود بیاورید. همه شما یک ... نقطه ضعف غالب خواهید داشت. شاید طمع باشد، یا شهوت، اما هر چه که باشد، باید دین خود را به آن افراد بپردازید. بعد باید در آن زندگی بر این نقطه ضعف فائق شوید. باید یاد بگیرید که بر طمع فائق شوید. اگر یاد نگیرید، در بازگشت دوباره، باید این صفت را همانند صفات دیگر با خود به زندگی بعد بیاورید. بارش سنگین تر خواهد شد. با هر زندگی که بگذرانید و در طی آن دیون تان را نپردازید، زندگی بعد مشکل تر خواهد شد. اگر بپردازید، زندگی آسان تری نصیب تان خواهد شد. به این ترتیب خودتان زندگی ای را که خواهید داشت، انتخاب می کنید. در مرحله بعد مسئول آن زندگی ای خواهید بود که انتخاب کرده اید. خودتان انتخاب می کنید. (ص ۱۸۳ و ۱۸۴)

- بفهم که هیچ کس از دیگران بزرگ تر نیست. آن را احساس کن. کمک کردن به دیگران را تمرین کن. ما همه در یک قایق پارو می زنیم. اگر همه با هم پارو نکشیم، به طرز وحشتناکی تنها خواهیم شد. (ص ۲۲۲ و ۲۲۳)

 خلاصه کوتاهی از کتاب در ادامه مطلب

  

خلاصه کتابکاترین زنی فوق العاده جذاب با موهای نیمه کوتاه بور و چشمان عسلی، در زمان شروع مداوایش با سمت تکنسین آزمایشگاه، در بیمارستانی که دکتر وایس روانپزشک ارشد آن بود، کار می کرد. کاترین هم زمان، به عنوان مدل لباس شنا، برای کسب درآمد بیشتر، به کار دوم اشتغال داشت. او فرزند میانی یک خانواده محافظه کار کاتولیک بود که در یکی از شهرهای ماساچوست بزرگ شده بود. تنها برادرش که سه سال از او بزرگتر بود، ورزشکاری ماهر وتنها خواهر کوچکش عزیز کرده پدر و مادر بود. زندگی کاترین مملو از ترسهای مختلف بود. ترس از آب، ترس ازخفگی، که حتی جرات نمی کرد یک قرص فرو بدهد، ترس از هواپیما، ترس از تاریکی و ترس ازمردن. خواب های کاترین سبک و کوتاه بوده و مرتب کابوسهای تکراری می دید. در یکی از جلسات روان درمانی اعلام کرد که مادرش در یازده سالگی کاترین دچار افسردگی شدید شده و بعدها مداوا شده است. پدر کاترین، در زمینه اعتیاد به الکل سابقه ای دیرینه داشته است. مذهب کاترین ساده، مطلق و انکارناپذیر بود. او طوری بزرگ شده بود که به طرز تفکر و احکام مذهب سنتی کاتولیک ایمان داشته باشد و در واقع هرگز به صحت و اعتبار اعتقاداتش شک نکرده بود. او اعتقاد داشت که اگر انسان کاتولیک خوبی باشد، با ایمان داشتن و عمل کردن به آیین ها، صحیح  زندگی کند، به عنوان پاداش به بهشت خواهد رفت. در غیر این صورت به برزخ یا جهنم فرستاده می شود. دکتر وایس بعدها متوجه شد که کاترین اعتقادی به زندگی های متوالی نداشته و مفهوم زیادی از آن  نمی دانسته است.   

در یکی دیگر از جلسات روان درمانی، کاترین اعلام کرد که مدتها بعد از اتمام درس و شروع کار در آزمایشگاه بیمارستان با استوارت پزشک موفق ولی سلطه جو آشنا شده است. استوارت مردی یهودی و جذاب بود وکاترین مرتب در روابطش با او دچار مشکل بود. پزشک اطفالی به نام ادوارد به کاترین پیشنهاد کرد دکتر وایس را ببیند تا شاید بر ترسها و دلهره هایش غلبه کند. بعدها دکتر فرانک ایکر، نیز به کاترین پیشنهاد نمود تا وقت ملاقاتی از دکتر وایس بگیرد. دکتر وایس در اولین جلسه درمان کاترین، هرگز فکر نمی کرد که زندگی اش زیر و رو خواهد شد. او نمی دانست که کاترین کاتالیزوری است تا او را هر چه سریعتر با مسایل جدید روبرو کند.

دکتر وایس با هیپنوتیزم، متوجه شد که کاترین در سن سه سالگی بدترین حادثه زندگی اش را تجربه کرده است. او از طریق پدر الکلی اش مورد آزار جنسی قرار گرفته بود. کاترین به خاطر آورد که در اتاق تاریک بیدار شد و فهمید که پدرش در اتاق است. در آن لحظه دهان پدر بوی الکل می داد. او به کاترین دست زد و همه قسمت های بدنش را لمس کرد. او ترسیده بود و به گریه افتاد. پدر با دست زمختش جلوی دهان او را گرفت و کاترین نمی توانست نفس بکشد. دکتر وایس تا اینجا به این نتیجه رسید که کلید بیماری کاترین را یافته است و او مداوا خواهد شد. اما علیرغم این آگاهی های تازه، کاترین بعد از گذشت یک هفته هنوز همان مشکلات قبلی را داشت.   

سپس دکتر وایس او را با هیپنوتیزم به سن دوسالگی برد. اما او هیچ خاطره خاصی را به یاد نیاورد. پس از کاترین خواست که به زمان شروع علایم بیماری برود. کاترین به سالها پیش رفته و اعلام می کند سال ۱۸۶۳ است! سپس به شرح زندگی خود در آن سال می پردازد. دکتر وایس متوجه می شود که نه تنها می تواند کاترین را با خواب مصنوعی به زمان بچگی اش برده، حتی می تواند او را به زندگی های قبلی اش ببرد. از آن به بعد دکتر وایس بارها و بارها کاترین را به زندگی های قبلی می برد. در این زندگی ها او گاهی مذکر است و گاهی مونث. زمانی کم سن و سال است و زمانی پیر. او همیشه لحظه مرگ هر زندگی اش را به یاد می آورد. بلافاصله بعد از مرگ، او نوری می بیند و کسانی که می آمدند تا او را به زندگی دیگری ببرند. در این فاصله این منابع روحی بسیار متعالی پرده از رازهای متفاوتی بر می داشتند مخصوصا پرده از رازهای مربوط به دکتر وایس. تا قبل از آن، دکتر وایس به وجود این ارواح شک داشت. اما وقتی پرده از خصوصی ترین رازهای او برداشته شد، دکتر وایس متوجه شد که این ارواح وجود دارند و قصد دارند او را به مراحل والاتری سوق دهند. دکتر وایس معتقد است که از این طریق، هم کاترین و هم خود او به شدت تحت تاثیر تجربیات قرار گرفته اند، کاترین از جهت عاطفی در حال بهبود بوده است و دکتر وایس در حال وسعت بخشیدن به افق های ذهنی اش. کاترین آن چنان رو به درمان بود که حتی توانایی های غیر معمولی یافته بود. مثلا با پدرش به مسابقه اتومبیل رانی رفت و حدس زد که برنده کدام است. وقتی جایزه را برد، تمام مبلغ شرط بندی را به فقیری بخشید، چون اعتقاد داشت که قدرت های روحی ای را که به تازگی کسب کرده، نباید در راه مادیات صرف کند. برای او این قدرت ها مفهوم بسیار والاتری داشتند.

استادان ارواح می دانستند که بزرگترین فاجعه زندگی دکتر وایس مرگ پسرش بوده است. آنها حتی جزییات این مرگ را می دانستند. این دانسته ها از طریق کاترین به گوش دکتر وایس می رسد. دکتر وایس، زمانی که حقایقی را در مورد مرگ پسرش در می یابد، آرام تر و بردبارتر می شود. او دیگر ترسی از مرگ ندارد. بعدها کارول، همسر دکتر وایس، در جلسات درمانی کاترین شرکت می کند تا او نیز نظر خود را در این باره بگوید، چون وی نیز یک مددکار روانپزشکی تعلیم دیده و ماهر است.

بعضی از کسانی که در زندگی کنونی کاترین وجود دارند، در زندگی های پیشین او نیز وجود داشته اند. مثلا استوارت که گاهی کاترین با او مشکل دارد، در زندگی های قبلی او نیز بارها با نقشهای مشابه وجود داشته است. همچنین هر کسی که کاترین در زندگی پیشین به او علاقه مند بوده، درزندگی کنونی دوباره دیده می شود.

دکتر وایس تمام نوارهای صدای کاترین را در حین هیپنوتیزم ضبط کرده است. او یکبار یکی از این نوارها را برای کاترین پخش می کند. در این نوار کاترین در جایگاه یک مدیوم قرار دارد. در آن لحظات با این که کاترین حرف می زده  و صدا،صدای کاترین بوده است، اما حرفها از طرف استادان روحی است. کاترین در زمان بیداری و هوشیاری تحمل شنیدن این صداها را ندارد و از دکتر وایس می خواهد که پخش آن را متوقف کند تا باعث آزار او نشود.

دکتر وایس از این طریق بسیاری از افراد را مداوا می کند. او حتی در خوابهای مصنوعی بعضی از افراد متوجه می شود که به زبانی حرف می زنند که در حالت عادی قادر به تکلم به  آن زبان نیستند، چون در زندگی پیشین در کشوری دیگر یا با فرهنگی دیگر می زیستند!

منبع خلاصه کتاب: وبلاگ نخ نما http://nakhnamaa.blogfa.com

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد