روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را

مرسی که هستی

مرا بشنو از دور

دلم می خواهدت

هر روز با آواز

دلم می خواندت

می گویمت به باد

باد می نالدت

می ریزمت به ابر

ابر می باردت

ابرهای سبز

سبزهای دور

کوههای سخت

های عشق

آی عشق....

مرسی بابت این همه خوبی. مرسی که از اون ور دنیا امروز صبح منو ساختی. با اینکه روز تو شب منه و شب تو روز من، روز منو ساختی. با همین شعر، با همین آهنگ....

درس خوندن توی بریکلی کار هرکسی نیست. شب امتحانته، میدونم استرس درس و مدرسه و دانشگاه رو داری اما با این حال هر از گاهی اینجایی...میایی اینجا...نزدیک نزدیک....با هزاران کیلومتر فاصله گاهی از خیلیا نزدیکتری. یادته چه روزهایی رو پشت سر گذاشتیم؟ یادته چقدر با هم گریه کردیم چقدر با هم خندیدیم؟

امیدوارم از این به بعد برای ما فقط خنده باشه....شادی باشه....

مرسی که هستی

امیدوارم خودت، همسر گلت، و همه عزیزانت تن درست باشند. امیدوارم روزی همه ی ما کنار یکدیگر باشیم.

پی نوشت: استثنا" مخاطب خاص دارد

پی نوشت بعدی: محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی و دستهای خودت خیس نشود. چه زیباست بی قید و شرط عشق بورزیم، بی قصد و غرض حرف بزنیم، بی دلیل ببخشیم، و از همه مهمتر، بی توقع به تمام موجودات محبت کنیم...

عجیب است که مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش می کنند. اگر همین انرژی را صرف عشق ورزیدن به همراهانشان کنند، شیطان در تنهایی خود خواهد مرد. "هلن کلر"

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد