روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را

چه شود به چهره ی زرد من نظری برای خدا کنی که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی

تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین

همه ی غمم بوَد از همین، که خدا نکرده خطا کنی

نظرات 3 + ارسال نظر
یاسمین دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 18:04

سارا یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 20:26

ممنون از حضورتون

ماهی سیاه کوچولو یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 19:46 http://1nicegirl8.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد