روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را

وقتی ریاضی و فیزیک و عرفان را در ظرفی قرار داده و روی آن شراب بریزی

می ده گزافه ساقیا، تا کم شود خوف و رجا

                          گردن بزن اندیشه را، ما از کجا، او از کجا

پیش آر نوشانوش را، از بیخ برکن هوش را

                         آن عیش بی روپوش را، از بند هستی برگشا...

دیوانگان خسته بین، از بند هستی رسته بین

                         در بیدلی دلبسته بین، کاین دل بود دام بلا

زوتر بیا هین دیر شد، دل زین ولایت سیر شد

                         مستش کن و بازش رهان، زین گفتن <<زوتر بیا>>

کلیات شمس


می رود جویبار زمان و می گذریم در بسترش، چشمی به هم می زنیم و عجب و صد افسوس که چه زود گذشت...که اگر دوباره بازمیگشتم چنین می کردم و چنان

از آنجا که ذهن جستجوگر ما در زمانهای قدیم کمی با زبان ریاضیات و فیزیک صیقل خورده <بود> اندکی با خود نشستیم و چشم برهم زدیم تا بلکه بتوانیم تحلیل و آنالیزی از آن برای خود بیابیم.

برای این کار لازم است ناظر بیرونی باشی

قضیه ای در ریاضیات هست در باب منطق از ریاضیدان آلمانی بنام گودل <اگر با هیلبرت اشتباه نگرفته باشم> که می گوید هیچ سیستمی برای شناخت خودش کافی نیست.(البته صورت قضیه کمی طولانیتر است و نام آن قضیه ناتمامی گودل یا Gödel's incompleteness theorem میباشد. درواقع چیزی که من نوشتم برداشتی از آن است)

یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر بخواهید از یک سیستم شناخت جامعی پیدا کنید، باید خود ماورا و مافوق آن سیستم باشید تا بتوانید کاملا آن را درک کنید. مثلا یک موجود دو بعدی (که  فقط میتواند در دو بعد حرکت کند) و یک موجود سه بعدی (که توانایی حرکت در بعد سوم را هم دارد) در نظر بگیرید، شناختی که موجود دو بعدی از خودش دارد و شناختی که موجود سه بعدی از آن موجود دو بعدی دارد،گویای این واقعیت است.

پس انسان برای شناخت خودش کافی نیست. برای تحلیلی که بدنبال آن بودم باید خود را از زاویه دید ناظر سومی با حداقل یک بعد بالاتر میدیدم. برای این کار باید آن ناظر را شبیه سازی میکردم. بدیهیست که باز هم بر اساس همان قضیه شناخت من کامل نخواهد بود.

از خارج از محیطی که در آنیم اگر بر خود بنگریم، عمر رفته خود را میبینیم و اندکی از آینده پیش رو را.

سپاس خالق دانایی را که بر عمر رفته افسوس نخوردم <لااقل نه برای همه اش>

همه می رویم اما آنچه مهم است، آگاهی است. تنها چیزی که در این تحلیل آنرا با اهمیت و معنا بخش یافتم این بود که هرچه کشیده ایم از سر جهل بوده و به هر چه رسیده ایم از طریق آگاهی بوده <لااقل آگاهی در پشت صحنه وجود داشه>

اندر باب تصمیم گیری نیز همین موضوع صادق است

تصمیم گیری از منظر شرایطی که دارد به چند بخش تقسیم می شود < تصمیم گیری در شرایط اطمینان کامل، تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان و در شرایط ریسک، تصمیم گیری در شرایط تعارض>

و کاملا روشن است که هرچه آگاهی ما از شرایط مساله بیشتر باشد، تصمیم گیری سهل تر مینماید.

اما

همه اینها بدون وجود چیزی به نام ع.ش.ق. ارزشی ن.د.ا.ر.د.

هوش و اندیشه را گردن زدن شاید تعبیری از جمله بالایی من باشد.

باید بکوشیم تا برای خود لحظات زیبا را آگاهانه خلق کنیم زیرا این جویبار عمر فقط میگذرد و اگر چنین نکنیم از دستش بداده ایم.


پی نوشت: این یکی از نوشته های قدیمیم بود که احساس میکردم باید دوباره بخونمش...

نظرات 8 + ارسال نظر
دختر تنها دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 13:13

پس تو با این وضعیت نخوری بهتره......فقط روش شراب بریز ولی دست بهش نزن...اوکی عزیزم
بگذریم. ببین من از جام بلند شدم دستمو ول کن

باشه
دستت مال خودت. بیا و خوبی کن

دختر تنها یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 21:52

باشه...امان از دست تو.
یه پیشنهاد دارم. میگم تو ریاضیو با operation research بزار توی ظرف و روش شراب بریز

ما که نخورده مستیم

دختر تنها یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 03:20

ینی عاشق این تیتر مطلبت شدم رفتتتت!!!!!
یکی بیاد منو بلند کنه!!!


دستتو بده من بلند شو....نترس اسلام به خطر نمیفته

خزنده یکشنبه 31 خرداد 1394 ساعت 01:11 http://limbo-lurker.blogsky.com/

اگه بلاگفای ملعون وبلاگمو نخورده بود با یه پست قدیمی باهات هم فکری می کردم! یه پستی که راجع به مساله ی شیوه ی بیرون آوردن دوتا حلقه از هم، و استفاده از بعد چهارم نوشته بودم. و نقاشی پیت موندارین که اسمش خیابان شلوغه ولی فقط یکسری خطوط متقاطعه و رنگ های قرمز و زرد و آبی... نگاه از بالا، حل مساله در بعد بالاتر. سادگی سیستمی که از بیرون بهش نگاه می کنیم... ریاضی دیوانه س!

پس وبلاگ شما هم طعمه بلاگفا شده....وبلاگ منم همین بلا سرش اومد
حل مساله از بعد بالا کلا روش جالبیست، پروفسور کرمزاده یکی از اولین افرادی بود که من دیدم از این روش استفاده میکنه. ریاضی و کاربردهاش واقعا اعجاب آور است. راستی اگه دانشجوی شریف هستی باید اون مکعب چهاربعدی جلوی دانشکده ریاضی رو دیده باشی....

اگر تنهایی دندان دربیاورد سابق .... پنج‌شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 20:27

من اسمم زهرا ست نه رعنا ...... :-)) ببین یه چند وقت نبودیم همه رو با هم قاطی کردیا ...... ای بابا ........ :-))

راه گم کردم دیگه . معلوم نبود بالام جان ؟؟؟ :-))

وبلاگ جدید نزدم........ شاید دیگه نزنم ........ هنوز تصمیم نگرفتم ........ و نمی دونم این خوبه یا بد ...... خوبه یا بد که هنوز تصمیم نگرفتم ........

همیشه بخند برنا آقا ........

عههههههه زهرا تویی؟؟؟؟؟؟؟
خوبی جوون رعنا؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا چرا معلوم بود....
بزن.
زنگو گفتم بابا :)

ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 27 خرداد 1394 ساعت 19:50 http://1nicegirl8.blogsky.com

عشق چاشنیه یا اصله؟

خودت چی فکر میکنی؟

سارا چهارشنبه 27 خرداد 1394 ساعت 19:19

از 5 بیت اول خیلی خوشم اومد
بدون وجود عشق واقعا هیچ چیز ارزشی نخواهد داشت

ممنون سارا خانوم
به قول شاعر: دچار باید بود.....
و یک چیز دیگه....شعر کلا 4 بیته منظورتون 5 مصراع اول نبوده احیانا؟

اگر تنهایی دندان دربیاورد سابق ....... چهارشنبه 27 خرداد 1394 ساعت 18:51

سلام بالام جان

چطوری بی معرفت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خوبی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بهههههههههههه سلااااااااااااااااام
خودت چطوری جوون رعنا؟
چه عجب از این طرفا
وبلاگ جدید نزدی؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد