با اینکه دکارت در سن 54 سالگی وقتی از بیماری آنفولانزا گونه ای که به ذات الریه انجامید پیش از مرگش با اشاره به تفاوت میان تن و ذهن، گفت: اینک ای روح من! برای رفتن آماده باش؛ زندگی پس از او ادامه یافت. دست کم سالها پس از مرگش، نامش همچنان جاریست و همین موضوع نوعی از زنده بودن است.
بله، زندگی جاریست و مرگ نیز قسمتی از آن است. به عبارتی زندگی با مرگ معنا پیدا میکند، تا تاریکی نباشد، طلوع نور معنایی نخواهد داشت. پاییز و زمستان است که بهار را همراهی می کنند. در اسطوره های باستانی مرگ زمینه ی زایش و زندگی دوباره است.
دیروز در مراسم ختم آن فرشته کوچولو، یکی از بستگان که سنی از ایشان گذشته است به پسرش گفت: باید با شما مشورتی بکنم برای پیش خرید قبر. پسر گفت: با من از زندگی حرف بزن. برای خرید ملک و مسافرت و ....حرف بزن. در این میان، همسر آن مرد مسن به میان حرفشان پرید و گفت بعد از 120 سال وقتی مردیم هر جا خواستند مار ا به خاک بسپارند. مهم نیست. الان زنده ایم و باید از زندگی حرف بزنیم.
بله، امروز، فرصتی دوباره است برای زندگی. پس بیایید زندگی کنیم و زندگی خود و اطرافیان خود را سرشار از زیبایی نماییم. یادمان باشد، نیکی به دیگران و مهربانی و خیر خواهی، همان راه راستی است که از ما انسانی شایسته تر و بایسته تر می سازد.
گاهی حس میکنم هیچکی رو تو این دنیا دوس ندارم.شاید از نشونه های افسردگی باشه.
یه دلیلش میتونه این باشه که اطرافیان رمق و انرژیمو ازم گرفتن،حتی حوصله بحث هم ندارم.هرچی میگن حتی به ناحق فقط میگم حق با توست.
راهی ندارم جز اینکه به خودم دلداری بدم زندگی زیباست
بجای اینکه اطرافیان در شما تاثیر بگذارند، شما بر آنها تاثیر بگذارید. و اگر نمی توانید، دست کم از آنها تاثیر نپذیرید.
چقدر قشنگ نوشتی برنا ......... اولین بار بود که دلم خواست نوشتتو چندبار بخونم.........
خوب باش لطفا ً ........ و همیشه بخند بالام جان
جدا؟ اولین بار بود؟
تو کلا باید همه نوشته های منو چندین بار بخونی تا به عمق مطلب پی ببری جوان رعنا
منم چندوقتیه دارم تمرین میکنم زندگی کردن رو.
اگه یه عده بذارن.
موفق باشی
آخی طفلک بیچاره
چرا فوت کرد؟
افت شدید پلاکت، تشنج
سلام
خانومه درست گفته
به درست زندگی کردن فکر کنیم تا زنده هستیم
شما هم دست میگید