روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
روزگار نو

روزگار نو

گر زخیال چهره ات عکس فتد به جام می مستی چشم مست تو مست کند پیاله را

دیوانه

(بی مخاطب. مخاطب فقط خودم هستم. لذا ممکن است برای سایرین کمی گنگ باشد)

وقتی انسان از درد دیوانه می شود، دیگران دردش را نه؛ فقط دیوانگی هایش را می بینند... (مورات منتِش)

گاهی باید بی حس شوی و بگذاری که بگذرد.

که دردش آزارت ندهد.

دست کسانی که به وجودش آورده اند درد نکند. خوب توانستند زندگی را از خلق بیچاره بگیرند. خوب توانستند لبخند ها را بربایند. هیچ کس را دیده اید که اینچنین تیشه به ریشه مملکت خویش زده باشد؟ غافلند از اینکه به ریشه خویش میزنند و زود تر از مملکت خویش سقوط می کنند.چقدر با الف بامداد همذات پنداری میکنم، مخصوصا آنجا که میگفت: آه  اسفنیار مغموم، تو را آن به که چشم فروپوشیده باشی....


در آوار خونین گرگ و میش دیگر گونه مردی آنک!
 که خاک را سبز می خواست وعشق را شایسته ی زیباترین زنان
 که اینش به نظر هدیتی نه چنان کم بها بود که خاک و سنگ را بشاید
چه مردی! چه مردی که می گفت قلب را شایسته تر آن که به هفت شمشیر عشق در خون نشیند
و گلو را بایسته تر آن
 که زیباترین نام ها را بگوید
و شیر آهن کوه مردی از این گونه عاشق 
میدان خونین سرنوشت، به پاشنه ی آشیل در نوشت!
روئینه تنی که راز مرگش، اندوه عشق و غم تنهایی بود!
آه اسفندیار مغموم:
 ترا آن به که چشم فرو پوشیده باشی!
آیا نه!
 یکی نه بسنده بود که سرنوشت مرا بسازد
من تنها فریاد زدم نه!
من از فرو رفتن تن زدم!
صدایی بودم من!
 شکلی میان اشکال!
و معنایی یافتم
من بودم و شدم  
نه بدان گونه که غنچه ای گلی
 یا ریشه ای که جوانه ای 
یا یکی دانه که جنگلی!
راست بدان گونه که 
عامی مردی شهیدی!
تا آسمان بر او نماز برد!
من بی نوا بندگکی سربه راه نبودم!
و راه بهشت مینوی من
بُز رو طوع و خاکساری نبود
مرا دیگر گونه خدایی می بایست
شایسته ی آفرینه ئی که نواله ی ناگزیر را گردن کج نمی کند
وخدایی دیگر گونه آفریدم!
دریغا شیر آهن کوه مردا که تو بودی
و کوه وار پیش از آنچه به خاک افتی
نستوه و استوار مرده بودی!
اما نه خدا و نه شیطان!
سرنوشت تو را بتی رقم زد
که دیگران می پرستیدند!
بتی که دیگرانش

می پرستیدند!

نظرات 2 + ارسال نظر
ماهی سیاه کوچولو دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 18:56 http://1nicegirl8.blogsky.com/

دچار درد ببین و بگذر شدیم
همه و همه
چاره چیه؟
ببین و بگذر

بد دردیه......درد بی فرهنگیه آخه....

نیلوفر دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 15:24 http://mihanam35.mihanblog.com/

سلام سایتتون ازعالی یه چیزی هم اونورتره
واقعا وبسایت خیلی خوب و بروزی دارید
6168

سلام
واقعا؟
کدوم مطالبمو خوندیدن؟ کدومشو بیشتر دوست داشتین؟ فاصله درج مطالبم چقدره که از نظر شما به روز بوده؟ با کدومش موافقید؟ با کدوم مخالف؟ همین پستو اصلا خوندید؟
اگر قصد تبلیغ دارید خیلی واضح بیان کنید، نه اینکه با یک اسم و کامنت عامه پسند از سادگی آدمها سو استفاده کنید. ضمنا اینجا سایت تبلیغاتی نیست. البته که اگه کامنت تبلیغاتی بذارید حذف میشه. دارید به شعور مردم توهین میکنید. نکنید.
تا حالا اینقدر احمق فرض نشده بودم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد