امروز به طرز عجیبی به یاد خط کشی های صفحه های سفید دفتر مشق هایم می افتادم...
خط کش را میگذاشتم لبه ی کاغذ، و با خودکار قرمز دو خط با فاصهی اندک از بالا تا پایین صفحه می کشیدم...
یعنی اگه معرفی کنم خاطرتون میاد؟گفتم سه چهار سال پیش
نمیدونم
من نگفتم که منو میشناسین . گفتم قبلا همدیگرو می دیدیم . فکرم نمی کنم که منو بشناسین . اسم من هلیاس .. منتقد و رک گو
باشه، دوست نداری معرفی کنی اشکالی نداره
توی یه مرکز علمی ... اسمشو نمیگم می ترسم همین الان گوشمو بگیری بپیچونی این کارو که نمی کنی؟
گوشتو بگیرم؟ نه بابا...این چه حرفیهحالا کجا بود اون مرکز؟ یعنی میخوای بگی من میشناسمت؟یک بار دیگه بگو اینجا رو چطور پیدا کردیمیشه خودتو معرفی کنی؟
چرا اینکارو میکردیم؟ هدفمون چی بود واقعا؟صرفا زیبایی؟ چرا دفترا خودشون این خط عمودی رو نداشتن؟
فکر کنم برای زیبایی و نظم بود..... اون موقع به فکرشون نمیرسید لابد
تو وبلاگ مگه آدما همو میبینن؟ منظورم خارج از وبلاگ بود.
کجا میدیدمت؟یکم بیشتر توضیح بده لطفا
سه سال پیش
توی وبلاگ رو که میدونم.خارج از وبلاگ رو میگم
خیلی گل و ماهی اینم انتقاد خخخخخخخ دیگه دلم نمیاد ازت انتقاد کنم به خصوص اینکه من و تو قبلا همدیگرو میدیدیم
مرسی از تعریفت.همدیگه رو میدیدیم؟ کی؟ کجا؟
برام عجیبه اینکه با این همه مشغله های کاری کا دارین منو هنوز یادتونه... دلتون واسه انتقادایی که به طور رگباری ازتون می کردم تنگ شده؟
خیلی چیزها از یادم میره، اونقدری که گاهی فکر میکنم حافظه ام مشکل پیدا کردهاما، دوستان اینطور نیستند. یادم نمیره.بله، بفرمایید انتقاد رگباری بکنین
سلام عشق قدیمی من خوبی دلم واست تنگ شده
به به....دوست منتقد من، چه عجب از این ورا؟ یادی از ما کردیمی تو
یعنی اگه معرفی کنم خاطرتون میاد؟گفتم سه چهار سال پیش
نمیدونم
من نگفتم که منو میشناسین . گفتم قبلا همدیگرو می دیدیم . فکرم نمی کنم
که منو بشناسین . اسم من هلیاس .. منتقد و رک گو
باشه، دوست نداری معرفی کنی اشکالی نداره
توی یه مرکز علمی ...
اسمشو نمیگم می ترسم همین الان گوشمو بگیری بپیچونی
این کارو که نمی کنی؟
گوشتو بگیرم؟ نه بابا...این چه حرفیه
حالا کجا بود اون مرکز؟ یعنی میخوای بگی من میشناسمت؟یک بار دیگه بگو اینجا رو چطور پیدا کردی
میشه خودتو معرفی کنی؟
چرا اینکارو میکردیم؟ هدفمون چی بود واقعا؟صرفا زیبایی؟ چرا دفترا خودشون این خط عمودی رو نداشتن؟
فکر کنم برای زیبایی و نظم بود..... اون موقع به فکرشون نمیرسید لابد
تو وبلاگ مگه آدما همو میبینن؟ منظورم خارج از وبلاگ بود.
کجا میدیدمت؟
یکم بیشتر توضیح بده لطفا
سه سال پیش
توی وبلاگ رو که میدونم.
خارج از وبلاگ رو میگم
خیلی گل و ماهی اینم انتقاد خخخخخخخ
دیگه دلم نمیاد ازت انتقاد کنم
به خصوص اینکه من و تو قبلا همدیگرو میدیدیم
مرسی از تعریفت.
همدیگه رو میدیدیم؟ کی؟ کجا؟
برام عجیبه اینکه با این همه مشغله های کاری کا
دارین منو هنوز یادتونه...
دلتون واسه انتقادایی که به طور رگباری ازتون می کردم
تنگ شده؟
خیلی چیزها از یادم میره، اونقدری که گاهی فکر میکنم حافظه ام مشکل پیدا کرده
اما، دوستان اینطور نیستند. یادم نمیره.
بله، بفرمایید انتقاد رگباری بکنین
سلام عشق قدیمی من خوبی دلم واست تنگ شده
به به....دوست منتقد من، چه عجب از این ورا؟ یادی از ما کردی
می تو