-
راننده تاکسی
سهشنبه 9 آذر 1395 10:53
امروز صبح سوار تاکسی بودم، راننده (که جوانی حدودا 30 ساله به نظر می رسید) آهنگی از داریوش که از دنیای این روزهاش که همقد تن پوشش شده میخونه رو گذاشته بود و به قسمت "هرشب تو رویای خودم" که میرسید همراهش میخوند که بی مقدمه از من پرسید، میتونم یک سوال ازتون بپرسم؟ گفتم بله خواهش می کنم بفرمایید. گفت: نظرتون...
-
یک خاطره دور....
شنبه 6 آذر 1395 10:32
بچه بودم، حدودا 6 سالم بود. به دلیل جدایی پدر و مادر، زمانیکه پدر سر کار بود، توی خونه تنها بودم.یک روز صبح، حدودا ساعت 10 یا 11 بود، به شدت نیاز به رفتن به دستشویی داشتم (گلاب به روتون). هرکاری میکردم کمربندم باز نمی شد. زنگ زدم اداره، پدرم نبود. زنگ زدم به یکی از دوستان پدرم، بهش گفتم. بنده خدا با موتور اومد خونه،...
-
ایلان ماسک
سهشنبه 2 آذر 1395 11:48
-پسری که فانتزی هایش درباره فضا و نبرد بین خوب و بد است، چیزی ورای فوق العاده است. -در حالیکه مارک زاگبرگ به شما کمک می کند که عکس های فرزندانتان را به اشتراک بگذارید، ماسک میخواهد نژاد بشر را از خودخواهی یا نابودی تصادفی نجات دهد. -ما تلاش کردیم کمی از کودکی سختش را جبران کنیم. -یکی از سخت ترین کارها این است که...
-
شبکه های اجتماعی
شنبه 29 آبان 1395 14:35
نظرات ما از پرسه زدن در شبکه های اجتماعی سرچشمه می گیرد نه تحقیق و مطالعه ی کتابها. این نوع تقلید از دانایی در واقع الگوی جدید نادانی است. (کارل گرینفلد)
-
وه از این آتش روشن
یکشنبه 23 آبان 1395 08:40
دلم برای مادربزرگ تنگ شده هنوز فرصت نکرده ام برایش عزاداری کنم درواقع....هنوز باور نکرده ام رفتنش را ذره ذره غم می آید و من خوب یاد گرفته ام که بی خیال باشم می دانی که... کاش آبان زود تر تمام شود هنوز غول مرحله آخرش مانده.....
-
دیوانگی و عقل از یک جنسند، مانند تاریکی و نور
چهارشنبه 19 آبان 1395 11:12
آزمودم عقل دور اندیش را بعد از این دیوانه سازم خویش را (به بهانه انتخابات ایلات متحده)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 آبان 1395 10:53
حتی اگر نباشی، می آفرینمت، چونانکه التهاب بیابان سراب را قیصر امین پور
-
پا....ییز
چهارشنبه 12 آبان 1395 16:13
چقدر تو عجیبی ای پاییز رنگارنگ انگار تمام زندگی من تنها در تو خلاصه شده است من روزی در تو به دنیا آمدم در تو گریستن آموختم در تو شرع به درس خواندن کردم در تو عاشق شدم در تو به اوج رسیدم در تو له شدم در تو زنده به گور شدم در تو زندگی را دوباره آغاز کردم و میدانم روزی در تو خواهم مرد در توی لعنتی قشنگ دوست داشتنی...
-
تسلیم نشو!
شنبه 8 آبان 1395 11:32
یا انجامش بده یا بمیر؛ اما تسلیم نشو
-
شهربانوی قصه های کودکی ام
شنبه 24 مهر 1395 10:06
از وقتی یادم میاد، مادر بزرگ (مادر پدرم) را "مادر" صدا می کردیم. با اینکه سنشون خیلی زیاد بود و تقریبا خیلی چیزها رو فراموش کرده بود، منو خوب به خاطر می آورد. هرچی بود، ما چند سال با هم زندگی کرده بودیم. بچه که بودم، وقتی چمدون قدیمیشو باز میکرد، کنارش می نشستم و ازش میخواستم وسایل قدیمیشو بهم نشون بده. همون...
-
از ره غفلت به گدایی رسی
چهارشنبه 14 مهر 1395 15:20
آقا یک بیت شعر یادم افتاد، گفتم بگردم کاملشو براتون بنویسم: (از رهی معیری) چشم فروبسته اگر وا کنی درتو بود هر چه تمنا کنی عافیت از غیر نصیب تو نیست غیر تو ای خسته طبیب تونیست از تو بود راحت بیمار تو نیست به غیر از تو پرستار تو همدم خود شو که حبیب خودی چاره خود کن که طبیب خودی غیر که غافل ز دل زار تست بی خبر از مصلحت...
-
فروغ
سهشنبه 13 مهر 1395 08:40
اگه فروغ تصادف نمیکرد....تا الان زنده بود؟ یعنی کلی فرصت داشت تا بنویسه و بنویسه...؟ یعنی ما این شانسو داشتیم که در عهد ایشان و همزمان با او زندگی کنیم؟ چرا اینقدر امروز یاد فروغ میفتم؟؟؟ دلم برای باغچه می سوزد .... من مثل دانش آموزی که درس هندسه اش را دیوانه وار دوست دارد تنها هستم.... فروغ فرخزاد
-
پاییز
یکشنبه 11 مهر 1395 14:27
بهار من اندک بود، چه باک... پاییزم طولانی تر است! (م.کیمیایی)
-
عقیده یا حقیقت؟ مساله این است
سهشنبه 6 مهر 1395 18:00
برتراند راسل: عقیده می تواند عقیده ی من باشد اما حقیقت نمی تواند حقیقت من باشد حقیقت متعلق به هیچ کس نیست برای همین همیشه بر سر عقیده می جنگند نه حقیقت....!
-
استاد، نمره بده وگرنه...
سهشنبه 6 مهر 1395 10:08
دیروز اولین کلاس این ترمم برگزار شد. بماند که از همون ابتدا کلی قرارمدار با دانشجوها گذاشتم و میدونم خیلیاشون همون دیروز همشو فراموش کردند، در تایم استراحت بین دوتا کلاس یکی از دانشجوها که سن و سالش بیشتر از بقیه بود اومد پیشم و گفت که من رییس اداره فلان (یکی از شهرهای استان تهران) هستم و قبضهای ...را ما صادر میکنیم و...
-
شنا
شنبه 27 شهریور 1395 10:34
شنا در آب سرد لذتی دارد که نگو و نپرس. دیروز بسی از این بابت لذت بردیم. اما بعدش بدن دردی دارد که باز هم نگو و نپرس. امروز از این بابت در حال لذت بردنیم.
-
گاو
یکشنبه 21 شهریور 1395 15:24
شاگرد: آقا! آدمها چطوری گاو میشوند؟ معلم: به مرور.
-
خط کش ی
چهارشنبه 17 شهریور 1395 15:18
امروز به طرز عجیبی به یاد خط کشی های صفحه های سفید دفتر مشق هایم می افتادم... خط کش را میگذاشتم لبه ی کاغذ، و با خودکار قرمز دو خط با فاصهی اندک از بالا تا پایین صفحه می کشیدم...
-
این خاک
سهشنبه 16 شهریور 1395 18:02
این خاک خاکی که به بلندای تاریخ است هرچند که از هر سوی آن دردی پیداست این خاک ریشه های مرا در بر گرفته است ریشه های مرا سخت در بر گرفته است
-
یک تو، یک من و این همه تنهایی؟
دوشنبه 15 شهریور 1395 12:01
روی تاول دلم را خنج می کشد بسان دی که آذر را کدام بذر پاشیده شده در حنجره ام زاد روز عقیم شدن بود؟ خسته ام، راه بسته است و سنگ ریزه ها، رو به رو من اما می روم تو مپرس من میروم کجایش را دل می داند و تاول چشم میداند و اشک یک تو، یک من و این همه تنهایی؟! این همه هجوم وحشی نبودن را کدامین بدفرجام به لفافه آورده است؟ کدام...
-
همسفر عشق
یکشنبه 14 شهریور 1395 17:19
گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش
-
کار خاص
یکشنبه 7 شهریور 1395 15:37
هر چی فکر میکنم می بینم در این زندگی کار خاصی انجام نداده ام. و همین یک جور عذاب الهی برایم ایجاد کرده است. هی یکی توی سرم میگه" هووووی، تو چرا هیچ کاری نمیکنی؟" من هی بهش میگم هوووووی دیگه چیه؟ مودب باش! حالا نه اینکه هیچ کاری هم انجام ندم ها.... اما انجام کارهام شده برای پول. خب زندگی خرج داره دیگه...اما...
-
هوای حیاط
شنبه 6 شهریور 1395 18:14
میدانم حیاط آنجا پر از هوای تازه ی باز نیامدن است...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 شهریور 1395 17:42
قرار نیست هیچ اتفاق خاصی بیفتد. اما آدمی است دیگر. همیشه منتظر می ماند
-
ننوشتن بس
سهشنبه 2 شهریور 1395 10:03
خیلی وقته ننوشته ام. روزهایم مثل خیلی های دیگه شلوغ و پر مشغله بود. وقتی از نوشتن به هر دلیلی فاصله بگیری، نوشتن هم از تو فاصله می گیرد. احساس میکنم زندانی افکاری تکراری و ثابت شده ام. حصاری که خودم ناآگاهانه برای خودم ساخته ام. شاید هم یک دلیلش شرایط دست و پا گیر مملکت باشد. زمانهای آزادم به صفر رسیده و تقریبا وجود...
-
آدمهای ساده و خیلی مهربان
سهشنبه 12 مرداد 1395 15:19
آدمهای ساده و خیلی مهربان خطرناکند کلاه که سرشان بگذاری خدا کلکتان را می کند
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 تیر 1395 11:47
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 تیر 1395 15:42
بیخود و مجنون دل من
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 تیر 1395 15:35
نور تو بودی کی منو از تو جدا کرد.....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 تیر 1395 15:16
یه روزی میشه که این فقط خودتی که به خودت دلداری میدی